تاریخ سکه های ایران از ابتدا تا ساسانیان

۱۳۹۱/۰۹/۱۱

تاریخ سکه های ایران از ابتدا تا ساسانیان

 

 

 

مقدمه :

سرزمين ايران يكي از كهن ترين سرزمينهاست . كشور ما داراي گذشته پر افخاري است كه آثار آن در طي قرون متمادي با وجود آسيب هاي زمانه و غارت و آتش سوزي و بوالوسي افراد  جاهل هنوز پا بر جا ايستاده و حكايت از عظمت گذشته و تاريخ هنر و تمدن مردمان اين سرزمين دارد . در سرزمين ايران در اغلب نقاط ، در زير تلهاي خاك و ويرانه ها ، آثار نفيس و گنجينه هاي متنوعي نهفته است كه روزگاري دست هنرمندان و صنعتگران با نداشتن وسايل و ابزار كافي آن را ساخته و با نقش و نگار ، طرح ، رنگ يا كنده كاري و برجسته كاري ، قدرت دست و روح هنري خود را به ثبوت رسانده و تجسم داده اند .

تحقيق و مطالعه در هر قسمت از آثار كهن مملت ما نه تنها تاريخ گذشته اين سرزمين را روشن مي سازد ، بلكه به تغيير و تحول تاريخ تمدن دنياي قديم و ارتباطي كه ملل از لحاظ نژادي ، هنري و اقتصادي با يكديگر داشته اند كمك مي كند . مردمان اوليه و بدوي براي زندگي بهتر و رفع حوائج روزانه هميشه در تلاش وضع بهتر بوده اند و همين اصل يعني عشق به حيات بوده كه تاريخ تمدن را بوجود آورده است و ملتها را به طرف روزگار بهتر و اختراعات و اكتشافات وا داشته است . كشف آتش و به كار بردن فلزات هر يك مبدأ مهمي در سير تكامل بشر بوده است .

از وقتي كه زندگي اوليه به شكل اجتماع شروع شد ، انسانها احساس كردند كه به كمك يكديگر نياز دارند و ناچار هر يك با سعي و عمل خود به رفع حوائج ديگري پرداخت تا توانست از دسترنج ديگري منتفع گردد . اين عمل ابتدايي را بايد اولين نظام اجتماع و اقتصاد و اصل داد و ستد دانست . با پيشرفت تمدن و تشكيل شهرها و اختراع خط و ايجاد خانه و مسكن ، ارتباط افراد با يكديگر بيشتر گرديد و مبادله و تجارت به صورت وسيعتري در آمد و كم كم داد و ستد و معارضة فردي جاي خود را به مبادله و تجارت داد ، به طوري كه كوشش در توسعة امور اقتصادي و ارتباطات ، موجد تشكيل دولتها و طرق و سوارح و تأسيسات بحري در مناطق دريايي و سازمانهاي مختلف و تنظيم قوانين براي بررسي و انتظام امور گرديد ، چنانچه قسمت مهمي از قانون حمورايي مربوط به امور تجارت و كسب و كار است . ( اين قانون نامه در خرابه هاي شوش پيدا شده و در موزه لوور فرانسه نگهداري مي شود ) صحنه هاي نقاشي در عصر قديم چه آنچه به امور دنيايي و چه آنچه مربوط به دنياي ديگر است . وضع داد و ستد و توزيع را نشان مي دهد .

تشكيل دولتها و رفاته اجتماعي و انضباط امور اقتصادي و توليد ثروت موجد اصولي گرديد كه كم كم به پيدايش سكه منجر شد . مملكت ما ايران نيز در اين قسمت ، مانند ساير شعب هنري سهمي دارد كه نه تنها از نظر سكه شناسي و تاريخي قابل ملاحظه است ، بلكه از لحاظ هنري نيز بسيار ذي قيمت است . اميد است با حفاري هاي گسترده اي كه در حال حاضر در قسمتهاي مختلف ايران انجام مي شود ، متخصصان كشورمان با روشن كردن ابعاد تاريك كشورمان و كشف اسناد و مدارك جديد مربوط به تاريخ ايران اطلاعات تازه تري از تاريخ سكه نيز بدست آورند .

 

تاريخچة پول :

ميليونها مردم جهان با تلاش و فعاليت مداوم ، نيرو و عمر خود را صرف مي كنند و حاصل اين كوششها و زحمات را بصورت پول دريافت مي نمايند . بي ترديد مي توان گفت كه امروز اساس گردش چرخهاي اجتماع بر پول نهاده شده وسيعترين روابط اجتماعي انسان بكمك پول انجام مي گيرد . امروز حتي كودكان هم مي دانند پول چيست و چه ارزشي دارد . بايد گفت كه كمتر كسي پيدا مي شود كه هر روز با مقداري پول سر و كار نداشته باشد و بهمين نسبت هم كمتر كسي از خود سؤال مي كند كه پول از كجا پيدا شده و تاريخچة آن چيست و در قديم چه چيزي به جاي پول وجود داشت .

 

علم سكه شناسي :

سكه شناسي قسمت مهمي از باستان شناسي است كه شاهد زنده اي از تمدن دنياي قديم و ملل مختلف مي باشد . علم سكه شناسي توانسته است بزرگترين خدمت را در روشن كردن تاريخ گذشته بنمايد و گوشه هاي تاريك و مبهم را روشن كند . سكه در هر دوره نمايندة عادات ، آداب ، خط ، زبان ، هنر ، مذهب ، تمدن ، ثروت ، ورشكستگي و ارتباطات تجاري هر ملت و مملكتي است ، يعني منبع اطلاعاتي صحيح و دقيق از دنياي قديم ، يعني از دوراني كه آثار هنري ، ابنيه ، معابر و مقابر ويران قديم را از روي قرنيه به طور ناقص و گاهي با تصور از آنچه از بنا به جا مانده تعمير و تا حدي به صورت اصلي درآورند و با حقيقت زمان تطبيق دهند . در اين قسمت سكه ، حلال مشكلات شده و كمك شاياني به تاريخ هنر دنياي قديم نموده است .

روي اغلب سكه هاي يونان صورت خدايان افسانه اي و بناهاي تاريخي مانند : كوليزه (محل نمايش جنگ حيوانات وحشي با انسان) يا اكروپل آتن (خرابه هاي آتن كه در بلندي روي تخته سنگي عظيم قرار گرفته است) و غيره منقوش گرديده است . اين نمونه ها دقيق و ظريف براي بناها و نقص و شكستگي مجسمه ها مطابق اصل بزرگترين كمك و راهنما شده اند . قسمت مهمي از آثار هنري ساساني كه فلزكاري و زرگري است و خوشبختانه قطعاتي بسيار جالب از صحنه هاي شكار ، رزم و بزم از حفاريها بدست آمده است و بواسطة تطبيق با سكه هاي آن دوره كه تصوير كامل هر يك از سلاطين به طور دقيق و ظريف از تزئين سر و سينه ، آرايش مو و تاج است مي توان اين شاهكارهاي هنري را با صداقت شخصي و منتسب به هر يك از شاهان واقعي نمود . (قسمت مهمي از اين ظروف نقره و طلا در موزة لنينگراد است) .

 

قبل از پيدايش سكه :

قبل از اختراع و ايجاد سكه با وزن صحيح و مقدار معين فلز ، ارتباط و داد و ستد مردم از راه مبادله صورت مي گرفت . تمدنهاي قديم بدون آشنايي با سكه ، زندگي تجارتي خود را از راه مبادله مي گذراندند . در روي نقاشيها و حجاريهاي مصر قديم ، صحنه هاي معاملات و داد و ستد بوسيلة معاوضه صورت گرفته است ديده مي شود .  در اوستا دربارة مزد كارگران يا گرفتن جريمه از چهار پايان ذكر شده است . براي پرداخت دست مزد يك پزشك براي درمان كدخدايان يك گاو و براي شهربانان يك اسب خوب و براي پادشاهان يك گردونه چهار اسبه و براي زنان به ترتيب يك ماده الاغ ، يك ماده گاو و يك ماده شتر مقرر مي كرده اند .

 

اشكال بدوي پول :

استفاده از اشكال اوليه پول در جهان سوم و شمال آمريكا سابقه دارتر است . اسناد و مدارك بيشتري مبني بر استفاده از پول در اين مناطق نسبت به اروپا وجود دارد . در كنار چيزهايي كه به عنوان پول مورد استفاده قرار مي گرفتند ، استفاده از مهره در شمال آمريكا ، صدفهاي كاوري در افريقا و آسيا و دندانهاي نهنگ از همه رايج تر بوده است . در جامعه فيجيان هداياي ، دندان نهنگ بخش مهمي از مراسم هاي خاص بودند . دندانهاي نهنگ Tambua ( گرفته شده از كلمه Taboo ) بودند كه اهميت مذهبي داشته و تا اواسط دهه 1960 به عنوان پول مصرف داشته است .

در دورة هومر شاعر معروف يوناني چهار پايان اساس قيمتها بوده اند . دولتها براي جلوگيري از تقلب در عيار سكه ها ، علامت مشخصي را بر روي شمشهايي كه وزن معين داشتند ضرب مي زدند كه در حقيقت اين علامت گذاري اولين قدم براي ايجاد سكه مي باشد .  

معادن مس قبرس يكي از مهمترين عايدي اين ناحيه بوده است . و در الواح مصري متعلق به 14000 يا 1600 ق . م در دوران سلطنت فرعون مصر آمنوفيس سوم يا آمنوفيس چهارم از واردات مهم مس از قبرس به مصر سخن رفته است . در بعضي از الواح شاه قبرس در قبال معاوضة شمش هاي مس از فرعون خواسته كه نقره برايش بفرستد .  

 

هدف از ايجاد سكه :

نخستين هدف از ايجاد سكه قوميت ، حاكميت و استقلال و آزادي بوده است . در آن زمان از جمله وسايل آسان كردن مبادلات و تجارت به حساب مي آمد و شايد بتوان گفت بعد ها اين جنبه بر جنبه هاي ديگر برتري يافت .

 

پيدايش سكه :

سكه عبارت است از يك قطعه فلز به وزن معين كه روي آن علامت رسمي دولت يا حكومتي كه عيار و وزن آن را تعهد مي كند ، منقوش شده است . روايات در مورد اولين سكهها متفاوت است و اكثر دانشمندان سكه شناسي نظر هرودت را كه مردم را نخستين كساني مي داند كه سكه ضرب كرده اند را قبول دارند . نخستين سكه هاي ليدي مخلوطي از طلا و نقره كه به آن الكتروم مي گفتند ساخته شده بود كه بر روي آن شيارهاي موازي و پشت سكه چند فرورفتگي حك شده و گاهي در بعضي از اين فرورفتگيها نقش حيواني كه شبيه روباه است ديده مي شود . در دورة كرزوس سكه هاي معروف كرزوئيد ايجاد گرديد كه مي توان آن را اولين سكة حقيقي دانست زيرا هم داراي جنبة هنري است و هم تمام شرايط سكه تا به امروز نيز در آن مراعات شده است .

 

ايراني ها پس از فتوحات پي در پي در آساي صغير به وجود سكه و لزوم آن پي بردند ولي پادشاهان هخامنشي چون كمبوجيه و كوروش به ضرب آن اقدام نكردند ، اما به شهرها و ممالكي كه تابع ايران شده بودند اجازه دادند كه به ضرب سكة محلي خود ادامه دهند . داريوش اول براي اولين بار در ايران يه ضرب سكه هاي طلا و نقره اقدام نمود و سكه هاي طلا در يك و از طلاي خالص و به وزن 41/8 گرم و شكل نقه 6/5 گرم است . داريوش هم براي ترتيب اوزان تناسب طلا و نقره را ( به  ) را به كار برد و چون در يك 41/8 گرم با وزن 112 گرم نقره مطابقت مي كرد و اين وزن براي گردش در تجارت و كسب سنگين و غير حمل بود ، از اين رو به ده قسمت تقسيم نمود و هر سكه 21/11 گرم وزن داشت . در اين صورت سكة نقره 21/11 گرم با يك سكة طلاي در يك 41/8 گرمي مطابقت مي نمود . ولي داريوش براي سهولت امور معاملاتي سكه هاي نقره را به نصف وزن تقليل داد كه همان شكل معروف است كه 6/5 گرم است ، بنابراين بيست شكل نقره ارزش يك در يك طلا را داشته است .

ضرب سكه در چين پس از كشورهاي ديگر متداول گرديد ولي چينيها خودشان مستقلاً مبادرت به اين كار كردند و آنرا از ملل ديگر ياد نگرفتند . ژاپنيها و كره ايها ضرب سكه را از چين اقتباس نمودند .

 

اصول فني ضرب سكه در ضرابحانه هاي قديم :

حسن احتياج در امر تجارت و داد وستد مردم قديم را بر انگيخت كه از فلزات استفاده كنند و بوسيلة ان معاملات خود را انجام دهند . ابتدا فلز را به شكل تبر ، طقه ، ديگ و خنجر به كار مي برند و بعد با پيشرفت تمدن مس ، آهن ، برنر ، طلا و نقره را به صورت شمش ، طقه دراورند . براي آنكه قطعات سكه هم وزن ، هم شكل و هم نقش باشد ، اصولي بود كه باعث پيدايش ضرابخانه شد .

سكه را بوسيلة سر سكه ضرب مي كردند ، سر سكه كه استوانه اي شكل يود ، و از برنز يا آهن ساخته شده و در يك طرف آن نقش مورد نظر حك گرديده بوده ، بر روي سنداني فلزي قرار مي دادند ، فلز را كه كمي گرم شده بود ، و قابل اثر ، بر روي آن گذاشته ، بعد سر سكه را از طرفي كه منقوش بود بر روي آن قرار داده ، بعد از تنظيم آن چكش را با شدت مي زندند ، تا اثر نقش بر
 روي سكه نقر گردد .

با ضرب سكه در ايران مبادلات بازرگاني بين المللي راحت تر ، روانتر و سريعتر شد . و اين امر تحولي بزرگ در امر اقتصاد و تجارت بود . سكه قدمتي بيش از اين تاريخ داشت و متجاوز از يك قرن قبل از ايجاد حكومت هخامنشي ، براي اولين بار در يونان متداول شد و به دنبال آن ليدياييها از يونانيها ضرب كردن سكه را فرا گرفتند و آن را در داد و ستد به كار بردند .

پس از فتح ليدي به وسيلة كوروش ، ضرب سكه به همان ترتيب در ضرابخانه هاي سارد ادامه يافت . هنگامي كه داريوش به پادشاهي رسيد و پس از فرونشاندن اغتشاشات اوليه ، به ضرب سكه پرداخت كه به دريكا مشهور شدند . سكه ها از جنس طلا و نقره بودند و سكه هاي طلا مخصوص داريوش بود . از آن پس ، در سراسر امپراطوري سكه فقط به نام داريوش ضرب مي شد .

لازم به توضيح است كه اكثر مورخان ليديها را اولين قومي مي دانند كه سكه ضرب كرده اند .

 

جنس سر سكه ها :

چون جنس سر سكه از آهن يا برنز بود اغلب پس از استعمال زياد حالت ساييدگي پيدا مي نمود . چنانچه اين سائيدگي در بعضي از سكه ها مشاهده مي شود . از اين رو ضرابخانه ها بايستي سر سكه هاي متعددي داشته باشند تا بتوانند به موقع از آنها استفاده كنند .

 

جنس فلزات :

قسمت مهمي كه در سكه قابل ملاحظه است . نوع و جنس فلزات است . چون در دوران بسيار قديم از عهدة تصفيه بر نمي آمدند و نمي توانستند آن حد را كه لازم بود فلز را خالص كنند و از موادخارجي جدا نمايند . ناچار فلزات را به همان وضعي كهاستخراج مي شده به كار مي بردند . براي اولين بار در حدود هزارة چهارم استعمال آن بيشتر گرديد ، چنانچه مس را ذوب كرده و با آن اشيايي مانند تبر و خنجر ساختند . در مصر در هزارة پنجم يا ششم قبل از ميلاد ، عصر فلز شروع شد . جنس فلز هر محل اغلب معرف وضع اقتصادي و قدرت مالي آن مي باشد ، مثلاً سكه هاي هخامنشي علاوه بر آن كه مزد مزدوران خارجي بود ، در سراسر يونان نيز در جريان بود و با كمال ميل و رغبت خارجي ها متاع و كالاي خود را در مقابل دريافت آن به فروش مي رساندند . از آين رو جنس فلز تأثيري فراوان در گردش سكه داشت و اساس مهم اقتصاد در دنياي قديم تا به امروز بوده است .

 

اوضاع اقتصادي و واحد پول در بابل : 

تسلط ايرانيان در بابل امور بازرگاني بابليان را از جريان عادي خارج ننمود ، منافع و نزول پول در حدود 20 درصد بود نقره واحد پول محسوب مي شد و گاهي در مقابل طلا نيز معاملات انجام مي گرفت اما مسكوك طلا معمول نگشته بود . مس مدتي جاي نقره را گرفت ولي بعداً متروك گرديد .

پول كه ساده ترين روش و وسيلة مبادلة است اولين بار در ليدي بوجود آمد و در آغاز قطعه فلزي بود ، مخلوط از تقره و طلا ( 30 درصد اين سكه ها نقره بود ) كه هر شهر علامت خود و يا تصاوير ديگري را بر آن نقش مي كرد . شهرهاي يوناني واسطه انتقال آن به يونان شدند . در نتيجه رواج پول ، رژيم سياسي و اجتماعي كه از قرنها پيش در اژه معمول شده بود . متزلزل شد . و جاي خود را به رژيم جديدي داد .

« كروزسي پادشاه ليدي دو نوع سكه طلا و يك نوع سكة نقره رواج داد . نوع اول طلاي خالص : استاتر 17/8 گرم ـ نيم استاتر 08/4 گرم ـ  استاتر 72/2 گرم ـ  استاتر 36/1 گرم ـ  68/0 گرم ـ سكه هاي نقره : استاتر 89/10 گرم ـ نيم استاتر : 44/5 گرم ـ  استاتر ( ترتيه ) : 63/3 گرم ـ  استاتر ( هكته ) : 81/1 گرم ـ  استاتر ( همي هكته ) : 90/0 گرم . بدين ترتيب يك استاتر نقره ده گرم و هشتاد و نه صدم گرم وزن داشت و ده سكه نقره به وزن 90/108 گرم با يك استاتر طلا به وزن 17/8 گرم مبادله مي شد . با رعايت نسبت يك به سيزده »

 

داريوش اول :

در ميان پادشاهان باستاني كمتر فرمانروايي را مي يابيم كه مانند داريوش به اين خوبي دريافته باشد كه كاميابي يك ملت بايد بر بنياد اقتصادي سالم گذاشته شود . داريوش مي دانست كه ابتدا بايد يك دستگاه منظم از وزنها و اندازه ها داشته باشد . يك نمونه رسمي از اين اندازه ها ارش شاه است كه مانند خط كشي از سنگ آهن سياه با اندازة 118 اينچ است و نام و عنوان داريوش روي آن اصل اعتبار آن را نشان مي دهد .

بعضي تصور كرده اند كه داريوش اولين كسي است كه نخستين سكه ها را در ايران رواج داد . داريوش بي آنكه سكه هاي سابق را از رواج اندازد ، پولي به اسم در يك در ايران رواج داد . اين سكة طلا از سكة طلاي كرزوس كه در ليدي زده مي شد سنگين تر بود . مقارن با اين سكه طلا پولي از نقره زدند كه به شكل يا سيكل معروف است . وزن سكة هاي نقره 6/5 بود ، بنابراين مي توان استنباط كرد كه نسبت نقره به طلا در آن زمان يك به سيزده و ثلث بوده است . مسكوكات ذكر شده در ايران و ممالك تابعه رواج داشت و ماليات ها و حقوق ساخلوها و غيره با اين سكه ها پرداخت مي شد . ولي بايد در نظر داشت كه دريك را كم سكه مي زدند و در مجموع پول مسكوك در خزانه هاي ايران بيشتر از شمش بود . به همين جهت عدة دريك هايي كه تا زمان ما باقي مانده است كم است .  

ظاهراً ساتراپها مجاز بودند سكة نقره كم ارزش و مس برنند ، اين نوع سكه ها غالباً در آسياي صغير و فينيقيه زده مي شد . ولي در سكه هاي مزبور در خارج از ايالت آنها حكم جنس را داشت . سكة طلا فقط همان دريك بودند كه فقط شاه مي توانست ضرب كند ، روي سكه هاي هخامنشي تاريخ نيست اما از صورت شاهان مي توان تاريخ آنها را تقريباًمعين كرد . حدس مي زنند كه اولين سكة داريوش در سال 516 ق . م زده شده است . 

بر يك طرف دريكها صورت تيراندازي از پاريس است كه يك زانو را به زمين زده و زه كمان را مي كشد . دو دريكي و نيم در يكي خيلي كم به دست آمده است . از نوشته هاي مورخين يوناني معلوم است كه طلا و نقره را در خزانة شاهان غالباً به صورت شمش حفظ مي كردند و هر زمان كه لازم مي شد ، شمش را به صورت مسكوك در مي آورند .در دورة هخامنشي پاية پول بر طلا بود ، و خود دريك هم به معناي طلايي ( زريك ) است . از ضرابخانه هاي ايران اطلاعاتي در دست نيست ولي سكه هاي كم ارزش نقره در مستعمرات يوناني ، آسياي صغير و فينيقيه زده مي شد .

داريوش نسبت به سكه ها و بدون غش بودن آنها بسيار حساس بود ، چنانچه هرودت مي گويد : يكي از عواملي كه آريانه حاكم مصررا اعدام كرد اين بود كه سكه اي از نقره زد كه كامل العيار بود ، اگر چه ولات حق زدن سكة نقره را داشتند ولي كامل العيار بودن سكه ها داريوش را خوش نيامد ، زيرا او مي خواست كاري كرده باشد كه هيچ يك از سلاطين قبل از او نكرده باشند .

داريوش علاقه داشت كه عيار پول طلا ( دريك ) و پول نقره شكل هميشه يك اندازه باشد و هيچ نقطه اي از امپراطوري ايران در پول طلا و نقره بيش از ميزان مقرر غش نمي زدند . . به همين جهت پول ايران مرغوب ترين پول دنياي قديم بود و مورد اعتماد تقريباً تمام كشورهاي دنياي قديم بود . حتي اگر داريوش متوجه مي شد كه ضرابخانه ها كه زير نظر ساتراپها كار مي كردند بيش از اندازه در سكه ها غش زده اند ، به شدت برخورد مي كرد ، نمونة آن والي باختر بود كه به شدت مورد مجازات قرار گرفت .                                

« داريوش نوع سكه ها را براي جانشينان خود معين كرد . روي سكه شاه لاغر با ريش ، در حالت نيم دوان ، نيم خم شده است . او جامة شاهانه بر سرش كه كمي خم شده تاج جنگي است . در دست راستش نيزه اي با ته حكفت كه نوك آن پايين است . از روي شانة راستش چسبيده ؛ روي شانة چپش تركشي است ، و در دست چپش كمان زه داري است . به اين سكه ها كه اغلب براي رشوه دادن به سياستمندان يوناني به كار مي رفت نام كمانگير داده بودند .

بعد ها در نوع ديگري از اين سكه ها يك خنجر كوتاه آخته افزوده شد . مانند سكه هاي كهن تر ليدي ، پشت آنها فقط چهار گوش جاي مهر را دارد ؛ سكه هاي سيمين فقط نشان جاي ابزار مهر را دارد . از مقدار هنگفت فلزهاي گرانبها كه همچو باج دريافت مي شد ، فقط مقدار كمي را سكه مي زدند ، و ماندة آن را به صورت شمش اندوخته مي شد .

به همين دليل بهنگامي كه اسكندر خزانه هاي شوش را تصرف مي كند با مقدار زيادي شمش روبرو مي شود . در بين سكه هاي هخامنشي ، به سكه هايي بر مي خوريم كه از لحاظ هنري ممتازند ، دريك روي سكه ها شاه سوار بر اسب و بر روي ديگر نقش كشتي نقر شده است . پس از داريوش كبير بعضي از ممانك و ساتراپها ، البته به ندرت اجازه يافتند كه جداگانه سكه ضرب كنند ، روي سكه به خط و زبان آن منطقه اي بود كه سكه را در آنجا ضرب مي كردند . اما بيشتر به خط آرامي بود . زيرا خط ميخي مخصوص كتيبه ها بود و برروي سكه به كار نمي رفت .

در اين دوره تهيه و به كار اندازي سكه در معاملات نه تنها در امور بازرگاني داخلي و خارجي تسهيلاتي فراهم كرد . بلكه به توسعه بانكها كه به تدريج رونق مي گرفتند نيز كمك مؤثري كرد . در اواخر عهد هخامنشي دو دريكي نيز ضرب مي شد . بر روي سكه هاي داريوش نقش يك كماندار پارسي كه همان پادشاه بود حك مي شد . از آن پس يونانيها به دريك نام عمومي كماندار را دادند . چنانچه اژه زيلاس فرمانده اسپارت گفت كه مراده هزار كماندار پارسي بيرون مي كنند كه منظور كمانداران بود كه روي سكه هاي طلا نقش بسته بودند . سكه هاي نقره داريوش شِكِل بود و يونانيها آن را در خم نا م نهادند .

در زمان خشايارشا دو سوم مزد را جنس و يك سوم را با سكه پرداخت مي كردند و بدين ترتيب پس از تقريباً نيم قرن از ضرب اولين سكه ، پول توانست جاي خود را در معاملات گوناگون باز كند .

همواره بر اثر ورود مسكوكات ، تجارت داخلي شايد سريعتر از تجارت خارجي توسعه مي يافت . همچنين سكه ، فعاليت بانكها را توسعه داد . شاهنشاهي هخامنشي براي بانكها امكاناتي بوجود آورد كه تا آن زمان سابقه نداشت . در زمان هخامنشيان بانكهاي  خصوصي تأسيس شد .

شاهان هخامنشي خراج را به شكل زير انبار مي كردند . آنها طلا يا نقره را ذوب مي كردند و درون كوزه اي مي ريختند . وقتي كه كوزه پر مي شد ، آن را انبار مي كردند و هنگام نياز آن قدر كه لازم بود از كوزه ها را مي شكستند و سكه ضرب مي كردند . هنگامي كه اسكندر شوش را تصرف كرد ، با مقدار زيادي شمش خام روبرو شد كه خام نگهداري مي شد .

دربارة خراج در زمان كوروش و كمبوجيه هيچگونه ضرورت وجود پول را ايجاد نمي كرده است چون اقوام خراج خود را به صورت فلزات گرانبها پرداخت مي كردند . با وجود اين سكه هاي طلايي ليدي بوسيلة هخامنشيان مورد استفاده قرار مي گرفتند . البته اين امكان هم وجود دارد كه كروز ئيدهاي نقره منحصراً در زمان تسخير سارد بوسيلة كوروش ضرب و رايج شده و به اين ترتيب عملاً نقش پول پادشاهي را بازي كرده باشند .        

 

سكه هاي خشايار شا :

نقش مهمولي سكه هاي شاهنشاهي ، اختلاف تصويير اين شاهنشاه با تصوير داريوش اول به واسطة بزرگي سرو بر جستگي گونه و ريش بلند و نوك تيز واضح است . پشت سكه فرورفتگي نا منظم و مستطيلي شكل مي باشد . شِكِل ( نقره ) به وزن 55/5 و دريك خشايار شا به همين طرح و به وزن 40/8 گرم است .

 

سكه هاي اردشير اول :

سكه هاي اردشير اول با جزئيات كمي نسبت به سكه هاي پدرش خشايار شا اختلاف مختصري دارد . روي سكه نقش معمولي سكه هاي شاهنشاهي ، تاج كمي بلندتر از تاج خشايار شاو ريش مرتب و مستقيم تا روي سنه آمده است . و موهاي سر در پشت گردن برگشته و انبوه مي باشد . پشت سكه فرورفتگي نا منظم در وسط دارد ، ( نقره ) به وزن 5 گرم مي باشد .

 

سكه هاي داريوش دوم :

روي سكه نقش معمولي سكه هاي شاهنشاهي ، نيم رخ داريوش دوم با ريش مجعد و در همو موهاي ترك ، ترك كه در پشت گردن به موازات هم ريخته شده است و بر روي سر وي تاج بلند با دندانه نوك تيز قرار دارد و قيافة او شكسته و پير است . پشت سكه مانند سكه هاي اردشير است .   

 

سكه هاي اردشير دوم :

« براي تميز دادن سكه هاي اردشير دوم و صحت تشخيص آنها بهترين وسيله مقايسه آنهاست با سكه هاي سلاطين تابع يا ساتراپهاي آن دوره است . چنانچه از روي سكه هاي شاه صيداتيسافرن ساتراپ سارد ( كه در يك طرف سكه تصوير اين پادشاه منقوش است ) مي توان سكه هاي اردشير دوم را به خوبي تشخيص داد و تنظيم كرد . روي سكه نقش معمول سكه هاي شاهنشاهي است ، نيم رخ اردشير دوم با تاج كوتاه و موهاي جمع شده در پشت گردن ، برخلاف معمول سكه اي از اردشير بدست آمده است كه در حال كشيدن كمان است . پشت سكه به شكل مربع و داراي كنده كاري نا منظم مي باشد . »

 

 

 

سكه هاي اردشير سوم :

« نقش معمولي سكه هاي شاهنشاهي ، نيم رخ اردشير با ريش بلند و نوك تيز با موهاي پر پشت كه گوشها و پشت گردن را به خوبي پوشانده است و تشخيص سكه هاي اين شاهنشاه با مقايسة سكه هاي سلاطين ممالك تابع مثل اواگوراس دوم كه در يك طرف سكه نقش اردشير سوم باشد ، بسيار سهول است . پشت سكه فرورفتگي نا منظم دارد . سكه اي از اين پادشاه مكوجود است كه به جاي آنكه مانند معمول نيزه به دست داشته باشد دستش را بلند كرده است . 

 

سكه هاي داريوش سوم :

اين شاهنشاه علاوه بر دريك و شِكِل ، دو دريكي و نيم در يكي نيز سكه زده است و نقش روي سكه بيشتر به وضع معمولي مي باشد . گاهي كماندار كه شخص شاهنشاه است ، به جاي نيزه خنجر به دست گرفته است . در پشت سكه براي نخستين بار به جاي مربع فرورفته نا منظم دو هلال و برجستگي هاي موجي شكل يا قسمتي از بدنة كشتي نفر گرديده است . سكه هاي اين شاهنشاه پس از انقراض امپراطوري هختامنشي نيز رايج بوده و مانند مظهر مليت ايران تا مدتي ضرب آنها ادامه داشته است .

 

اسكندر :

در گذشته چنين مي پنداشتند كه اسكندر در يكسان كردن پولهاي سراسر شاهنشاهي خويش با برابر ساختن ميزان زر و سيم بر  پاية سكه هاي آتنا كوشش به جاي آورده باشد . به جاي آورده باشد شايد مي خواست ستاتر زر را كه برابر با 20 در خم بود به جاي دريك تثبيت كند .

منتها نسبت سيم به زر را به جاي  هخامنشي بر پايه 1 : 10 قرار دهد .

اين پندار كهن را مي توان زد كه از آنجا كه اسكندر نه مي توانست يك چنين يكنواختي در شاهنشاهي خويش پديدار كند و نه چنين كاري را كرد . كار گاههاي درم زني گذشته همچنان به كار ادامه دادند و خزانه داري كشور همچنان كه دوران هخامنشي بود بر جاي ماند .

پول و سكه هاي نقره در سراسر دنياي هلني وضع اقتصادي را دگرگون ساخته بود به طوري كه ازدياد پول باعث تورم شده بود . ارزش طلا و نقره تقليل پيدا كرد و به طوري كه نوشته اند در عصر سلوكوس اول طلاهايي كه

در اثر فتوحات از ايران خارج شده بود ، بعداً به علت رونق تجارت به ايران بازگشت و مواد اوليه مانند چوب و فلزات كه ايران و هند از تهيه كنندگان آن بودند بسيار مورد تقاضا بود و مبادلات بيشتر شامل اشياء از جمله احجاركريمه و جواهر و ادويه و داروهايي كه از هند تا حدود برتاني ( در مغرب فرانسه ) صادر مي شد بودند .

بازرگاني حيات اقتصادي يونان را تشكيل مي داد . بازرگاني بود كه ثروتهاي زياد در شهرهاي بزرگ بوجود آورد و جمعيت روز افزون شهرها را اشتغال به كار مي داد . نقل و انتقال پول ديگر ، اكنون كاملاً جاي معاملة جنس را كه چهار صد سال پس از ضرب اولين سكه رواج داشت گرفته بود . بانكدارها به دولت و مردم اعتبار مي دادند .

در زمان حكمومت سلوكيان سكه هاي نقره در بابل ضرب مي شد و در بازار مبادله مي گشت. زماني كه سكه هاي نقره جهت نيازهاي نظامي در نبرد عليه سوريه مورد استفاده قرار گرفت و سكه هاي نقره را از بابل خارج كردند .

سكه هاي مسي رواج يافت . از دوران سلوكوس اول يك سكة نقرة 4 درهمي به دست آمده كه بر روي آن فيلي  را نشان مي دهد كه احتمالاً از جمله فيلهايي بوده كهچاندرا گوپا از خاندان موياها به وي هديه كرده است . دربارة ايجاد پادشاهي باختر در عهد سلوكي اطلاعاتي به كمك سكه ها باقيمانده ، از اين دوره به دست آمده است. اين سكه ها از چهل فرمانروايي يوناني است كه در باختر و يا شمال غربي هند حكموت مي كردند . در واقع سكه شناسان تاريخ دودمانهاي اين سامان را از روي سكه هاي مذكور باسازي كرده اند .

هنگامي كه اسكندر ، جانشين پدرش گرديد ، خزانة مقدوني عبارت بود از شصت تالان مسكوكات نقره و چند جام طلا و نقره . حال آنكه قرض پادشاه مذكور به پانصد تالان بالغ مي گشت . فقر خزانه بدليل لشكركشي هاي فيليپ بود ، زيرا آنچه را به دست مي آورد خرج لشكركشي مي كرد . خود اسكندر هم بعد از فوت پدر براي حمله به ايران ناچار به قرض شد و هشتصد تالان قرض كرد .

البته اين فقر مالي ديري نپائيد و با تصرف ايران و خزانه هاي بابل و شوش و تخت جمشيد اسكندر ثروت زيادي بدست آورد .فتوحات اسكندر در ايران موجب متوقف شدن كار  ضرابخانه ها نگرديد ،وآنها همچنان به كار خود ادامه مي دادند .

« سكه هاي اسكندر بدين طرح مي باشند : استاتر طلا كه در يك طرف آن تصوير اسكندر به وضع آتنا با كلاه خود به چشم مي خورد و در طرف ديگر الهة فتح با بالهاي گشاده ايستاده است . چهار درهمي هاي معروف كه تصوير نيم تنة اسكندر به طرز هراكلس كه كلاهي از پوست شير نمد به سر دارد ، بر روي آنها نقش شده است و در پشت سكه زئوس خداي بزرگ يونان بر روي تخت نشسته و عصاي قدرت و سلطنت مطلق را به  دست گرفته است و نام اسكندر به خط يوناني در كنار سكه است ».

        

سكه هاي اشكاني :

به طور كلي اسناد و مدارك زمان اشكاني بسيار اندك است . سكه هاي سلاطين اوليه اشكاني تنها معرف نام و لقب پادشاه است . همين امر تطبيق سكه هاي دوران اشكاني را دچار اشكال كرده است . از اوايل قرن اول قبل از ميلاد نام شخص در روي سكه ها نقش گرديد و از سال 137 قبل از ميلاد سكه ها را با قيد تاريخ كه مبدأ آن سال 1312 قبل از ميلاد يعني تأسيس سلسلة سلوكيها بود ضرب مي كردند . از زمان سلطنت بلاش اول (57 ـ 51) م بتدريج براي نوشتن روي سكه ها از الفباي آرامي به جاي يوناني استفاده كردند .

اساس پول دولت پارت بر نقره بوده است كه تقليدي از پول سلوكيان شمرده مي شود ولي از قرن دوم پيش از ميلاد ايشان مبناي مستقلي براي پول خود ايجاد كردند ولي از لحاظ تسهيل تجارت و داد و ستد و خويش با روم ، پول خود را از حيث وزن با دينار روحي برابر ساختند . در آن زمان تاريخ سكه هاي پادشاهان پارت از مبدأ عهد سلوكيان احتساب شده و نوشته هاي آنها به يوناني بوده است . در قرن اول ميلادي نوشته هاي پارتي (آرامي) بر سكه هاي پارتي پديد آمد و در عين حال جنس فلز سكه ها به بدي گرائيد و از وزن آنها كاسته شد . برخي پادشاهيهاي كوچك و تابع نيز به نام خود سكه ضرب مي كردند .

« در روزهاي خيزش پارتيان  در سال 238 ق . م پولي كه در بخش شمالي ايران در گردش بود ، همانند پول بقية امپراتوري سلوكي بود . اما سكه خانه هاي باكتريا و هكاتوم پوليس رفته رفته ترجيح مي دادند كه در ناحية آنها دراخم رواج يابد ، در صورتي كه ميان پادشاهيهاي انتيوخوس يكم و سوم در اكباتان سكه اي با اين جنس و واحد ضرب نمي كردند و در عوض بر زدن سكه هاي چهار عرضي بيشتر تأكيد مي رفته است . وزن استانده اي كه براي سكه ها در نظر مي گرفتند برگرفته از نظام آتيك بود چنانچه در سدة سوم پيش از ميلاد وزن دراخمها به حدود 4 گرم رسيد . نقش رسمي روي اين سكه هاي سلوكي تصوير بر پادشاه بود كه پشت سكه نيمرخ چپ آپالون را نشان مي دهد كه بر قبة سپر نشسته و كماني در دست دارد . بيشترين سكه هاي پارتي كه اكنون موجود است از گنجينه اي در دورة اترك كه در باختر بجنورد قرار دارد بدست آمده است . فرسوده ترين سكه ها و بنابراين نخستين گروه از سكه هاي پارتي نيم رخ راست سري بدون ريش را روي سكه نشان مي دهد كه با شلقي بر آن نهاده است و بر پشت آن طرف چپ تيراندازي در جامعة مهرانشينان نقش گرديده كه بر پايه اي نشسته و كماني بدست گرفته است . طرح و ساختمان اين سكه ها (پارتي) از سرمشق هلينستي كان و بيش پيروي مي كند » .

 

مهرداد اول :

بعد از شكست آنتيوخوس در مغنسيا حدود 190 ق . م زنجيرهايي كه يونانيان بر دست و پاي پارت بسته بودند سست شد و امكان به گردش درآمدن پولي مستقل براي پارت فراهم شد . مهرداد يكم كه در حدود سال 171 ق . م بر تخت نشست عامل اصلي گسترش سياسي پارت بود . سكه هاي اين پادشاه در درجة اول تصوير چهره اي بدون ريش كه با شلقي بر سر دارد نقش شده كه تقليدي از سكه هاي سابق است ، اما بعدها نيم تنه اي با آرايش مشابه جانشين آن مي شود . و در پشت سكه تيراندازي بر سپرآپولون نشسته نه بر روي چهار پايه.

 

اكباتان در سال 148 ق . م بدست اشكانيان افتاد ، اما همينكه سكه خانة با اهميت اين شهر به دست مهرداد افتاد از تسهيلات آن بهره مند گرديد . شمار زيادي سكة برنزي ضرب گرديد . سرانجام سال 140 ق . م نيروهاي پارتي بين النهرين را با شهر معروف آن سلوكية كران دجله به تصرف درآوردند . در اينجا نيز سكه هاي مهرداد مستقيماً از سكه هاي پادشاهاني كه به تازگي بيرون رانده شده بودند تقليد مي كنند .

 

فرهاد دوم :

نخستين سكه هاي فرهاد دوم پسر جوان مهرداد ظاهراً در سكه خانه شوش در الومايي زده شد . چهار دراخميها بالاخص (با طرح آپولون كه بر قبة سبز نشسته بر پشت سكه) دقيقاً از سبك سكه هاي كمنسكيرس پادشاه محلي پيروي مي كنند . بخش عمده سكه هاي فرهاد ، دراخما ، سكه هاي سيمين و برنزي هستند كه در ايران زده مي شدند . تصوير روي سكه تنها ريش كوتاهي دارد و تيرانداز پشت آن داراي نوشته « شاه بزرگ ارشك ، پدر خدا است كه لقب اخير به رساندن مهرداد به مرتبة خدايي اشاره دارد » . يك نوآوري حضور نام سكه خانه ها بر پشت سكه هاست . سكه خانه اصلي اكباتان بي گمان در پيروي از رسم سلوكيان از اين نشانه ها چشم پوشيده يك دراخم كه شايد در اين شهر ضرب گرديد . دوست دار پدر را جانشين پدر خدا مي كند . مقران 13 ق . م انتيوخوس هفتم به بين النهرين تاخت ، اما سرانجام شكست يافت و در سلوكيه سكه هايي كه ويژگي سبك يوناني را داشتند به افتخار پيروزي فرهاد ضرب گرديد . فرهاد دوم در جنگ با صحرانشينان كشته شد . هوسپا يوسين پادشاه خاراسن از گرفتاري اشكانيان در مرزهاي خاوري استفاده كرد و به بين النهرين تاخت ، اوليايي سكه خانة سلوكيه كه سرگردان بودند ، كه چه كسي را به رسميت بشناسد ، سكه هايي با تصوير مهرداد يكم ضرب كردند ، كه مدتها پيش در گذشته بود و بدين وسيله وقت كشي مي كردند .

 

مهرداد دوم :

مهرداد دوم فردي ممتاز و لايق و مدبر بود . او كه لقب كبير دارد ، خود را بر روي سكه هايش به يوناني تئوپاتور (پدرخدا) مي نامد ، اين پادشاه با وجود برخورد با مشكلات فراوان و وضع آشفته اي كه شاهنشاهي پارت داشت . توانست از لحاظ مختلف از حمله سركوبي قبايل و مغلوب ساختن سكاها و انعقاد معاهده با امپراتور چين و سامان دادن به وضع ارمنستان و به اطاعت واداشتن فرمانروايان يوناني باختر ايران را تبديل به يك قدرت بزرگ جهاني مي كند .

 

سكه هاي مهرداد دوم :

از مهرداد دوم سكه هاي متنوعي باقي مانده است كه از لحاظ تزئينات و نوع تاج با هم تفاوت دارند . در يكي موهاي سر او لوله شده و از روي پيشاي شروع و پشت سر ختم گرديده است . و به جاي تاج نوار ساده اي به سر بسته كه در پشت سرآويزان است . در نوع دوم موها به زير تاجي گرد كه با دو زبانه گوشها را پوشانيده ، قرار گرفته است ، و تاج از سه رديف مرواريد و گلي به طرح ستاره تزئين شده است . بر روي سكة مهرداد القاب مختلفي مانند اپي فانوس (نامي) اورگت (نيكوكار) و دكايو (دادگر) به كار رفته است . همچنين بر روي بعضي از درهم ها به جاي كلمة شاه ، شاهنشاه به كار رفته است .

بر مسكوكات اشكاني علامت شهري كه سكه زده شده ، مشخص است ، از اين طريق مي توان فهميد چه شهرهايي ضرابخانه داشته اند . بر سكه هاي پراتي علاوه بر زمان و خط يوناني ، ندرتاً حروف آرامي هم مشاهده مي شود .

نوشته هاي يوناني روي سكه ها در اوايل حكومت پارت خوب است ولي از اواسط آن و اواخر اين حكومت نوشته ها ضراب مي شود . علت آن است كه چون ضرابخانه هاي جديد زده شد كه استادان آنها غيريوناني بودند ، چون زبان يوناني را بلد نبودند ، از سكه هاي يوناني تقليد كردند ، با بهتر است گفته شود نوشته هاي آنها را تقليد مي كردند . محققين اين نوع سكه ها را مسكوكات شده اند بربري مي گويند .

سكه هايي كه از مهرداد دوم باقي مانده او را داراي چشمهايي درشت ، بيني بزرگ روحي و كلاه مرواريد دوخته با نيم تاجي به صورت اشعة خورشيد بر سر دارد . لقب او بر روي سكه هايش « تئوپاتور » يعني پسر خدا و « نيكاتور » يعني فاتح آمده است .

 

سنتروك :

سنتروك در سن 80 سالگي به پادشاهي رسيد و گمان مي رود وي برادر اشك ششم مهرداد اول باشد . بر روي سكه ها تصوير وي با ريش پر و سبيل بلند و قيافه اي نجيب مشاهده مي شود . تاج وي كلاهي است مدور كه از سه رديف با مرواريد تزئين شده بود . و در وسط آن قطعه جواهر به شكل ستاره نصب است . بر پشت سكه نقره است : شاه بزرگ ، دوستدار پدر .

 

فرهاد سوم :

از فرهاد سوم دو نوع سكه موجود است . نوع اول تصوير وي با تاجي ساده كه از نواري كه دور سر بسته شده و در پشت سر گره خورده است ، تشكيل يافته است . نوع دوم كه بسيار مجلل مي باشد . تاج مدوري است كه زبانه اي روي گوش و زبانة ديگر پشت سر را پوشانده است . دور و لبة تاج از مرواريد تزئين گرديده و شعله هاي آن از قسمت مرور ساطع است و در وسط تاج قطعه اي از گوهر گرانبها به شكل شعله نصب است . تصوير فرهاد و قيافة برازندة او با چشمان درشت و بيني كمي منحرف و سبيل و ريش پر نشان مي دهد . بر گردن فرهاد سوم دو رديف گردن بند قرار دارد و حاشية قبا از در و گوهر تزئين يافته است .

 

مهرداد سوم :

فرهاد سوم با توطئه پيران خود ، مهرداد و اُرُدْ از سلطنت بر كنار و حتي بنا بر عقيده عده اي از مورخين فرزندان ناخلف او را مسموم كردند . در بين دو پدر كش جنگ درگرفت و مهرداد برادر بزرگتر بر تخت نشست . ولي به دليل تندخويي و سخت گيري ، مورد نفرت قرار گرفت ، و بزرگان ارد را به شاهي برداشتند .

از مهرداد سوم سكه هايي به اين شرح باقي مانده است . « روي سكه تصوير نيم رخ مهرداد كه به جاي تاج ، نواري بر روي قسمتي از پيشاني قرار دارد و موي سر بسته و از پشت سر گره خورده و آويزان است . موهاي مجعد روي گردن را گرفته و ريش مدور او نسبتاً كوتاه است . پشت سكه : اشك كمان به دست بر تخت نشسته و اطراف او نوشته القاب قرار دارد » .

        

اُرُدْ اول :

بعد از مهرداد سوم ، بزرگان اُرُد را به شاهي برداشتند ، دورة پادشاهي ارد يكي از مهمترين قسمتهاي تاريخ پارت است . زيرا در اين زمان است كه جنگ معروف حران به وقوع مي پيوندد و شكست سهمگيني به دولت روم وارد مي شود. هنگامي كه پاكر فرزند ارد در جنگ با روميها كشته شد ، ارد فرند ارشدش به نام فرهاد را جانشين خود كرد ، و خود از سلطنت استعفا داد ، ولي بدست پسرش فرهاد خفه گرديد و به قتل رسيد ، همانطور كه خود قبلاً پدرش را كشته بود .

 

سكه هاي ارد اول :

روس سكه : « تصوير نيم رخ و نيم تنة ارد ، با چشماني درشت و زيبا و بيني بلند ، سبيل و ريش پر و موهاي مجعد كه گردن وي را پوشانيده است . تاج ارد به صورت نواري زرين و مخصط در پشت سر گره خورده تا پشت شانه آويزان شده است . گاهي در زمينة سكه ، هلال ماه يا ماه ستاره نقر است . پشت سكه : اشك كمان به دست بر تخت نشسته و دور نقش وي ، نوشته القاب ارد در هفت رديف قرار دارد ».

 

خصوصيات مسكوكات اشكاني :

با توجه به اينكه پرداختن به تمام جزئيات مسكوكات شاهان اشكاني در اين تحقيق نمي گنجد لذا به ذكر خلاصه ما بقي مي پردازيم . به طور كلي مسكوكات اشكاني از نقره و مس بود . سكه هاي نقره بر دو نوع بود . 1 ـ دراخم كه آن اصلاً پول يوناني بود  2 ـ چهار دراخمي كه حدود 4 گرم و گاهي كمتر وزن داشته است.

اين چهار دراخمي ها با دينار رومي برابري مي كرد . كلية سكه هاي اشكاني در قشنگي پست تر از سكه هاي ساساني است . روي سكه ها صورت شاهان اشكاني است كه بر تخت نشسته و كماني به دست گرفته و زن آن را كشيده اند . بعضي از سكه ها صورت ارباب انواع يوناني را داراست . در دورة اشكاني پاية پول ايران بر نقره بوده است .

بر سكه هاي اشكاني شكل زن بندرت پيدا مي شود . نمونة آن سكه فرهاد پنجم است كه صورت ماد و اورا داراست . معمولاً بر سكه سرشاه نقش شده ، اما سكه اي هم بدست آمده كه شاه را سوار بر اسب نشان مي دهد . از سكه هاي پارتي چنين برمي آيد كه آنها چيزهاي زيادي را از يوناني ها و سلوكيان تقليد كرده اند .

 

سكه هاي ساساني :

دولتهاي هخامنشي ، اشكاني و ساساني كه روي هم رفته بيش از هزار سال بر ايران حكومت كردند همگي به ضرب سكه پرداختند . ولي سكه هاي ساساني داراي اهميت بيشتري است . زيرا منابع گرانبهايي از حيات اجتماعي و اقتصادي و سياسي آن دوران ارائه مي دهد . پيروزيهاي مهمي كه شاهپور اول در مقابله با روميها داشت ، در تاريخ آن زمان و اوضاع آن زمان داراي اهميت فراوان بود . به طوري كه شاهپور اول دستور داد نقش آنها را بر روي صخره ها كنده كاري نموده ، ولي اين رويدادها بر روي سكه ها نقش بسته نشده علت آن اين است كه سكه براي ساسانيان عمدتاً يك وسيله اقتصادي بود .

 

نوع سكه هاي ساساني :

ظاهراً مسكوكات عهد ساساني دو نوع بوده است . يك نوع آنها از طلا ضرب مي شد ، و ديگري از نقره . مسكوكات طلا كه دينار گفته مي شد ، بندرت به دست مي افتد . پادشاهان اولية ساساني نوعي سكة طلا داشته اند كه از حيث وزن ، با سكة امپراتوران روم به نام (اوري) Aurrei مساوي بوده است . علاوه بر اينها سكه هايي طلايي از آن زمان به دست آمده از حيث وزن با هم تفاوت دارند . درهم نقره را تقريباً هميشه به يك وزن ضرب مي كرده اند . سنگيني اين درهمها بين 65/3 تا 94/3 گرم است . سكه هاي كوچك نقره هم ضرب مي كرده اند از اينقدر ديوبول diobole (معادل نيم درهم) و اوبول يا دانگ معادل  درهم و هميوبول معادل  درهم . سكه هاي مسي هم در آن زمان ضرب مي شده كوچكترين پولي كه اسم آن از زمان ساسانيان به ما رسيده است  .  پيشيز است .

 

نوشته هاي روي سكه ها :

نوشته هاي روي سكه هاي ساساني به خط پهلوي ساساني (فارسي ميانه) است . و در بعضي نوشته هاي رمزي مورد استفاده قرار گرفته است . بر روي سكه هموراه نام و لقب پادشاه ضرب مي گرديد . اما بعد از پادشاهي بهرام چهارم نوشته هاي پشت سكه تغيير كرده و محل ضرب سكه و به دست دادن سال پادشاهي است . البته سكه هايي مع در موارد خاص ضرب مي شدند نوشته هاي ويژه اي داشتند . نوع نوشته ها تا روزگار بهرام گور (پنجم) يكسان است .

« مزدا پرست ، خدايگان ، شاهنشاه ايران كه از نسل يزدان است » از پادشاهي هرمز يكم تا پادشاهي شاهپور سوم گهگاه عبارت «وانيران» نيز وارد آن عبارات مي شود .

پشت سكه عموماً شكل آتشداني است كه در وسط دو نفر قرار گرفته است . پشت سكه هاي شاهان معلي فارسي در زمان سلوكي ها و اوايل پارتها نيز شكل آتشداني بوده است .

در روي سكه هاي ساساني ، نام شهرهايي كه سكه در آنجا زده شده با علامت اقتصادي مشخص گرديده است . مثلاً « ست » علامت شهر استخر ـ رام : علامت شهر رامهرمز ـ دا : داراب گرد و غيره . سكه هاي ساساني در زمان خسرو اول به حد اعلاي بزرگي رسيده بود .

سكه خانه ها :

از همان آغاز حكومت ساساني ، حكومت مركزي در كار سكه زني نظارت دقيقي مي كرده است . در آنجا حكومت ساساني سه سكه خانه بيشتر نبوده است . ولي در زمان شاپور دوم و با سفرهاي جنگي او سكه خانه هاي جنگ نيز بوجود آمدند . كه يكي از آنها در افغانستان كنوني بود . ساسانيان هنگامي كه به قدرت رسيدند همة سكه هاي نواحي نيمه مستقل را كه از دورة اشكاني مانده بود از گردش خارج كردند . اما با فتح موقتي سرزمين كوشان در زمان شاهپور دوم و جانشينان او ناگزير شدند كه با پول بيگانه خود را سازش دهند و آن را بپذيرند .

 

شرح سكه هاي اردشير اول :

« نوع اول : اردشير از روبرو تصوير شده ، اطراف كلاه او « مرواريد » دوزي است و هلال و ستاره اي بر آن ديده مي شود . نوع دوم : نيمرخ راست اردشير با كلاه معروف اشكاني تصوير شده است . در انتهاي كلاه دو رديف مرواريد دوزي ديده مي شود . كه فاصلة ميان آن دو رديف نيز مرواريد دوزي است ، موي سر در زير پوشش كلاه كه آن نيز مرواريد دوزي است پنهان شده است ؛ از كلاه نواري بنام « نوار اشهره وند » آويخته است ، گرد تصوير چنبري نقطه چين ضرب شده است » .

 

شاهپور اول :

« تصوير نيم رخ شاپور با افسر شهرياري كنگره دار كه گوئي بر بالاي آن نصب شده است . از گوي و انتهاي افسر شهرياري رو به بالا ديده مي شود » پشت سكه : « آتشگاه كه پايه آن ستوني است بلند ، بر پايه ، آتشدان نهاده شده است . مجموعة آتشگاه از چند قطعه راست گوشه تشكيل شده است در دو سوي آتشگاه دو تصوير با افسر كنگره دارد ديده مي شود كه از كمرشان شمشيري آويخته است و نيزه اي بدست دارند » .

 

خصوصيات كلي سكه هاي ساساني :

مسكوكات ساسانيان از طلا ، نقره ، مس و برنج است . سكه هاي طلاي ساساني در زمان شاپور اول و دوم موافقتي با سكه هاي طلاي رومي داشتند . ولي بعدها وزن سكه هاي طلا مختلف شد . سكه هاي نقرة ساساني همان درخم است ، ولي از تحقيقات محققين چنين ب مي آيد كه در آن زمان درخم استعمال نمي شد . سكة نقره را زوز يا زوزون مي گفتند يا كرشه هم گفته مي شد . سكة نقره نزديك به يك متقال وزن داشت . به احتمال فراوان پول مسي را معا مي گفتند (معا يك لغت سامي است ) . بعضي از سكه هاي ساساني داراي خط آرامي است . ولي اكثريت با خط و زبان پهلوي ساساني نوشته مي شدند . 

لوكونين عقيده دارد كه ساسانيان سكه هاي خود را بر روي سه فلز طلا ، نقره و برنز ضرب مي كردند . يكي از ويژگيهاي سكه هاي ساساني تصويرهاي يكسان بر رويه و پشت سكه ها بود كه در آنها تصوير نيم تنة شاهنشاه در سمت راست نقش مي شد . گاه در سكه هاي ساساني نقش شاه و جانشين او يا تصوير سه گانة شاهنشاه بانوي بانوان و جانشين شاه نقش مي گيرد .

بايد دانست كه سكه هاي پهلوي ساساني براي فهم تاريخ ساسانيان داراي اهميت زيادي است . بزرگترين مجموعة سكه هاي ساساني در موزة بريتانياست . چون تاج هر يك از شاهان ساساني شكل خاصي است . مي توان سكه هاي آنها را تشخيص داد . مثل : اردشير كه ابتدا مرواريد نشان بود ولي شكل آن تغيير كرده و به صورت گويي كه شايد علامت كرة زمين يا خورشيد باشد درآمد . تاج شاهپور اول كنگره دار بود و شباهت به تاجهاي سلاطين هخامنشي داشته است ، و نيز بر روي آن گويي نصب شده و مرصح به جواهر بوده است . تاج شاهپور دوم نيز كنگره دار بوده كه گويي منسوجي بر فراز آن است ، و از اطراف داراي نوارهاي مواج است . شكل اين تاج از شاپور اول تقليد شده و تفاوتي كه با آن دارد از حيث قوسهاي كوچكي است كه بر فراز لبة تحتاني تاج ديده مي شود .

لازم به ذكر است زماني كه ايرانيان در زمان شاهپور دوم و جانشينانش بر سرزمين كوشان غلبه كردند ، لقب « گوشانشاهان » يا « شاه بزرگ » كوشانيان داشتند . اين موارد از سكه هايي كه در زمان شاهپور دوم بدست آمده است ، مشخص مي شود .

 

 

سخن آخر :

بحث سكه و سكه شناسي بحث بسيار گسترده اي است كه بدون شك شناسايي اين سكه ها ، با توجه به اينكه از منابع مهم و اصلي به شمار مي روند ، مي تواند به سير پيدايش تمدنها و چگونگي سقوط آنها ، نوع آداب و رسوم و بسياري مسائل ديگر را بر ما روشن سازد . با شناسايي سكه ها مي توان ، نقاط كور و تاريك بحثهايي تاريخي و جاهايي كه اسناد آنها موجود نيست را روشن كرد و به حقايق موردنظر دست رسي پيدا نمود . اگر باستان شناسان و متخصصان كشورمان با حفاري در جاهايي كه نياز به حفاري دارد بتوانند با پيدا كردن سكه هايي كه هنوز در زير خاك قرار دارند همت گمارند ، مي توانند كمك فراواني به تاريخ اين كشور و جهان نموده و عظمت ايران را در گذشته بيش از پيش نمايان كنند . جاي جاي اين كشور كهن سال آثار گذشتگان ما وجود دارد . كه روزگاري در جهان حرف اول را مي زدند و اكنون فقط آثار آن باقي است . ما نيز به داشتن چنين اجدادي افتخار مي كنيم و با سعي و تلاش و فرهنگ سازي سعي در حفظ آثار قديمي اين كشور و جلوگيري از به تاراج رفتن اين سرمايه ملي خواهيم كرد ، و اين مهم جز با همياري تمامي ايران دوستان ميسر نخواهد بود .

 

نوشته شده توسط بچه های کتابخانه دانیال نبی (ع)